مهندسی عمران در قران
در پاسخ به برخی آیات که با مهندسی عمران در ارتباط است توجه کنید :
1- خانه سازی زنبور عسل
وَ أَوْحى رَبُّکَ إِلَى النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذِی مِنَ الْجِبالِ بُیُوتاً وَ مِنَ الشَّجَرِ وَ مِمَّا یَعْرِشُونَ (نحل 68)
پروردگار تو به زنبور عسل وحى (الهام غریزى) فرستاد که از کوهها و درختان و داربستهایى که مردم مىسازند خانههایى برگزین!.
نخستین ماموریت زنبوران در این آیه ماموریت خانهسازى ذکر شده، و این شاید به خاطر آن است که مساله مسکن مناسب نخستین شرط زندگى است و به دنبال آن فعالیتهاى دیگر امکان پذیر مىشود، و یا به خاطر آنکه ساختمان خانههاى شش ضلعى زنبوران عسل که شاید ملیونها سال است به همین شکل در شرق و غرب جهان ادامه دارد از عجیبترین برنامههاى زندگى آنها است و حتى شاید از ساختن خود عسل عجیبتر است، چگونه این ماده مومى مخصوص را تهیه مىکند؟ و چگونه این خانههاى شش ضلعى را با ظرافت و مهندسى فوق العاده دقیقى مىسازد؟ خانههایى که نقشه آن بسیار حساب شده و زوایاى آن کاملا دقیق و یکسان است، اساسا براى استفاده کامل از یک سطح به گونهاى که هیچ قسمتى از آن، هدر نرود و یا زوایاى تنگ و تاریکى پیدا نکند، راهى بهتر از انتخاب خانههاى شش ضلعى با زوایاى مساوى نیست، به اضافه این نوع خانه از استحکام خاصى برخوردار است.
[ طرز انتخاب این خانهها]
- انتخاب این خانهها، چنان که قرآن در آیه فوق مىگوید: گاهى در کوهها است، در لابلاى صخرههاى غیر قابل عبور، و شکافهاى مخصوص سنگهایى که آمادگى براى این هدف دارند و گاهى در لابلاى شاخههاى درختان، و گاهى در کندوهایى که انسانها بر فراز داربستها در اختیارشان مىگذارند.
ضمنا از این تعبیر استفاده مىشود که لانه و کندوى عسل باید در نقطه مرتفعى از کوه و درخت و داربست باشد تا به خوبى بتواند از آن استفاده کند.
تفسیر نمونه، ج11، ص: 299
2- خانه سازی عنکبوت
مَثَلُ الَّذِینَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْلِیاءَ کَمَثَلِ الْعَنْکَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَیْتاً وَ إِنَّ أَوْهَنَ الْبُیُوتِ لَبَیْتُ الْعَنْکَبُوتِ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ (عنکبوت – 41)
41- کسانى که غیر از خدا را اولیاء خود برگزیدند، همچون عنکبوتند که خانهاى براى خود انتخاب کرده و سستترین خانهها خانه عنکبوت است اگر مىدانستند!
چه مثال رسا و جالبى و چه تشبیه گویا و دقیقى؟! درست دقت کنید: هر حیوان و حشرهاى براى خود خانه و لانهاى دارد، اما هیچیک از این خانهها به سستى خانه عنکبوت نیست.
اصولا خانه باید دیوار و سقف و درى داشته باشد، و صاحب آن را از حوادث حفظ کند طعمه و غذا و نیازهاى او را در خود نگاه دارد. بعضى از خانهها سقف ندارند اما لا اقل دیوارى دارند یا اگر دیوار ندارند سقفى دارند.
اما لانه عنکبوت که از تعدادى تارهاى بسیار نازک ساخته شده نه دیوارى دارد، نه سقفى، نه حیاطى و نه درى، اینها همه از یک سو.
از سوى دیگر مصالح آن بقدرى سست و بى دوام است که در برابر هیچ حادثهاى مقاومت نمىکند.
اگر نسیم ملایمى بوزد تار و پودش را درهم مىریزد!
اگر چند قطره باران بر آن ببارد آن را متلاشى مىکند! کمترین شعله آتشى به آن برسد نابودش مىسازد.
حتى اگر گرد و غبار بر آن بنشیند پاره پاره مىشود و از سقف خانه آویزان مىگردد.
معبودهاى دروغین این گروه نیز نه سودى دارند و نه زیانى، نه مشکلى را حل مىکنند، و نه در روز بیچارگى پناهگاه کسى هستند.
درست است که این خانه براى عنکبوت با آن پاهاى بلند و طولانیش هم مرکز استراحت است و هم در و دکان و دامى براى صید حشرات و تحصیل غذا.
ولى در مقایسه با خانههاى حیوانات و حشرات دیگر بى نهایت سست و بى دوام است.
کسانى که غیر خدا را تکیهگاه خود قرار دهند تکیه آنها بر تار عنکبوت است.
تارهاى عنکبوت از مایع لزجى ساخته مىشود که در حفرههاى بسیار کوچکى همچون سر سوزن در زیر شکم او قرار دارد، این مایع داراى ترکیب خاصى است که هر گاه در مجاورت هوا قرار گیرد سخت و محکم مىشود.
عنکبوت آن را به وسیله چنگال مخصوصش از این حفرهها بیرون کشیده و تارهاى خود را از آن مىسازد.
مىگویند هر عنکبوت قادر است با همین مایع بسیار مختصر که در اختیار دارد در حدود پانصد متر از این تارها بتند! بعضى نوشتهاند که سستى این تارها بر اثر نازکى فوق العاده است و گرنه از تار فولادینى که به ضخامت آن باشد محکمتر است!.
عجیب اینکه این تارها گاهى هر کدام از چهار رشته تشکیل شده و هر رشتهاى نیز خود از هزار رشته! تشکیل یافته که هر کدام از سوراخ بسیار کوچکى که در بدن او است بیرون مىآید اکنون فکر کنید هر یک از این تارهاى فرعى چه اندازه ظریف و دقیق و باریک تهیه مىشود.
علاوه بر عجائبى که در مصالح ساختمانى خانه عنکبوت به کار رفته، شکل ساختمانى و مهندسى آن نیز جالب است، اگر به خانههاى سالم عنکبوت دقت کنیم منظره جالبى همچون یک خورشید با شعاعهایش بر روى پایههاى مخصوصى از همین تارها مشاهده مىکنیم البته این خانه براى عنکبوت خانه مناسب و ایدهآلى است ولى در مجموع سستتر از آن تصور نمىشود، و این چنین است معبودهایى که غیر از خدا مىپرستند.
تفسیر نمونه، ج16،ص 278
3- خانه سازی قوم ثمود ( سوره اعراف )
وَ اذْکُرُوا إِذْ جَعَلَکُمْ خُلَفاءَ مِنْ بَعْدِ عادٍ وَ بَوَّأَکُمْ فِی الْأَرْضِ تَتَّخِذُونَ مِنْ سُهُولِها قُصُوراً وَ تَنْحِتُونَ الْجِبالَ بُیُوتاً فَاذْکُرُوا آلاءَ اللَّهِ وَ لا تَعْثَوْا فِی الْأَرْضِ مُفْسِدِینَ (74)
و به خاطر بیاورید که شما را جانشینان قوم عاد قرار داد و در زمین مستقر ساخت، که در دشتهایش قصرها براى خود بنا مىکنید و در کوهها براى خود خانهها مىتراشید، بنا بر این نعمتهاى خدا را متذکر شوید و در زمین فساد نکنید.
از تعبیر این آیه چنین به نظر مىرسد که قوم ثمود محل زندگى خود را در تابستان و زمستان تغییر مىدادند، در فصل بهار و تابستان در دشتهاى وسیع و پربرکت به زراعت و دامدارى مىپرداختند و به همین جهت خانههاى مرفه و زیبایى در دشت داشتند، و به هنگام فرا رسیدن فصل سرما و تمام شدن برداشت محصول، به خانههاى مستحکمى که در دل صخرهها تراشیده بودند و در مناطق امن و امانى قرار داشت و از گزند طوفان و سیلاب و حوادث بر کنار بود آسوده خاطر زندگى مىکردند.
تفسیر نمونه، ج6، ص: 234
4- خانه سازی قوم هود ( سوره شعراء )
أَ تَبْنُونَ بِکُلِّ رِیعٍ آیَةً تَعْبَثُونَ (128) وَ تَتَّخِذُونَ مَصانِعَ لَعَلَّکُمْ تَخْلُدُونَ (129)
تفسیر نمونه، ج15، ص: 290
ترجمه:
128- آیا شما بر هر مکان مرتفعى نشانهاى از روى هوى و هوس مىسازید؟
129- و قصرها و قلعههاى زیبا و محکم بنا مىکنید، آن چنان که گویى در دنیا جاودانه خواهید ماند.
واژه ریع در اصل به معنى مکان مرتفع است و تعبثون از ماده عبث به معنى کارى است که هدف صحیح در آن تعقیب نمىشود، و با توجه به واژه آیه که به معنى نشانه است روشن مىشود که این قوم متمکن و ثروتمند براى خودنمایى و تفاخر بر دیگران بناهایى بر نقاط مرتفع کوهها و تپهها، (همچون برج و مانند آن) مىساختند که هیچ هدف صحیحى براى آن نبود جز اینکه توجه دیگران را به آن جلب کنند و قدرت و نیروى خود را به رخ سایرین بکشند.
و اینکه بعضى از مفسران گفتهاند منظور از این سخن، کلبههایى بوده که بر فراز بلندیها مىساختند و مرکز لهو و لعب و هوسرانى و عیاشى بوده- همانگونه که در عصر ما در میان طاغوتیان مرسوم است- بعید به نظر مىرسد، زیرا با کلمه آیة و عبث سازگار نیست.
این احتمال را نیز بعضى از مفسران دادهاند که قوم عاد، این ساختمانها را مشرف بر جادهها مىساختند تا از فراز آن به استهزاء و مسخره راهروان بپردازند ولى از این سه تفسیر، تفسیر اول صحیحتر به نظر مىرسد.
بار دیگر به انتقادگرى از آنها پرداخته، مىگوید: شما قصرها و قلعههاى زیبا و محکم مىسازید، آن چنان که گویى در دنیا جاودانه خواهید ماند (وَ تَتَّخِذُونَ مَصانِعَ لَعَلَّکُمْ تَخْلُدُونَ).
مصانع جمع مصنع به معنى مکان و ساختمان مجلل و محکم است.
هود به این اعتراض نمىکند که چرا شما داراى خانههاى مناسبى هستید بلکه مىگوید شما آن چنان غرق دنیا شدهاید و به تجمل پرستى و محکم کارى بیحساب در کاخها و قصرها پرداختهاید که سراى آخرت را به دست فراموشى سپردهاید، دنیا را نه به عنوان یک گذرگاه که به عنوان یک سراى همیشگى پنداشتهاید، آرى چنین ساختمانهاى غفلتزا و غرور آفرین مسلما مذموم است.
تفسیر نمونه، ج15، ص: 293
5- خانه سازی برخی اقوام گذشته ( سوره فجر )
أَ لَمْ تَرَ کَیْفَ فَعَلَ رَبُّکَ بِعادٍ (6) إِرَمَ ذاتِ الْعِمادِ (7) الَّتِی لَمْ یُخْلَقْ مِثْلُها فِی الْبِلادِ (8) وَ ثَمُودَ الَّذِینَ جابُوا الصَّخْرَ بِالْوادِ (9)
6- آیا ندیدى پروردگارت به قوم عاد چه کرد؟
7- و با آن شهر ارم با عظمت.
8- همان شهرى که نظیرش در بلاد آفریده نشده بود.
9- و قوم ثمود که صخرههاى عظیم را از دره مىبریدند (و از آن خانه و کاخ مىساختند).
به دنبال آیات گذشته که متضمن سوگندهاى پر معنایى در باره مجازات طغیانگران بود، در این آیات به چند قوم نیرومند از اقوام پیشین که هر کدام براى خود قدرتى عظیم داشتند، اما بر مرکب غرور سوار شدند و راه طغیان و کفر را پیش گرفتند اشاره مىکند، و سرنوشت دردناک آنها را روشن مىسازد، تا مشرکان مکه و اقوام دیگر که شاید از آنها بسیار ضعیفتر بودند حساب خود را برسند، و از خواب غفلت بیدار شوند.
نخست مىفرماید: آیا ندیدى پروردگارت به قوم عاد چه کرد؟؟! (أَ لَمْ تَرَ کَیْفَ فَعَلَ رَبُّکَ بِعادٍ).
منظور از رؤیت (دیدن) در اینجا علم و آگاهى است، منتها از آنجا که داستان این اقوام به قدرى مشهور و معروف بوده که گویى مردم زمانهاى بعد نیز آن را با چشم خود مىدیدند تعبیر به رؤیت شده است.
البته مخاطب در این آیه پیامبر ص است، ولى هشدارى است براى همگان.
عاد همان قوم پیامبر بزرگ خدا هود است بعضى از مورخان معتقدند عاد بر دو قبیله اطلاق مىشود: قبیلهاى که در گذشته بسیار دور زندگى تفسیر نمونه، ج26، ص: 451
داشتند، و قرآن از آنها تعبیر به عاداً الْأُولى کرده است (نجم- 50).
آنها احتمالا قبل از تاریخ زندگى مىکردهاند.
قبیله عاد که در دوران تاریخ بشر، و احتمالا حدود هفتصد سال قبل از میلاد مسیح ع وجود داشتند، در سرزمین احقاف یا یمن زندگى مىکردند.
قامت هایى بلند و اندامى نیرومند داشتند، و به همین دلیل جنگجویانى زبده محسوب مىشدند.
به علاوه از نظر تمدن ظاهرى نیز پیشرفته بودند، شهرهایى آباد و زمینهاى خرم و سرسبز، و کاخهاى عظیم و باغهاى پر طراوت داشتند.
بعضى مىگویند عاد نام جد این قبیله است، و قبیله را معمولا بنام جد آن قبیله مىخواندند.
سپس مىافزاید: همان شهر ارم پرشکوه و عظیم (إِرَمَ ذاتِ الْعِمادِ).
در اینکه ارم نام شخص یا قبیله است، یا محل و شهرى است؟
در میان مفسران گفتگو است.
زمخشرى در کشاف از بعضى نقل مىکند که عاد فرزند عوص و او فرزند ارم و او فرزند سام فرزند نوح است، و از آنجا که نام جد قبیله بر آن قبیله اطلاق مىشده به قبیله عاد نیز ارم مىگفتند.
بعضى نیز معتقدند که ارم همان عاد اولى است، و عاد قبیله دوم است در حالى که بعضى دیگر معتقدند ارم نام شهر و سرزمین آنها است .
ولى مناسب با آیه بعد این است که ارم نام شهر بىنظیر آنها باشد.
عماد به معنى ستون و جمع آن عمد (بر وزن شتر).
بنا بر تفسیر اول اشاره به اندام نیرومند و پیکرهاى ستون مانند قوم عاد است، و بنا بر تفسیر دوم اشاره به ساختمانهاى با عظمت و کاخهاى رفیع و ستونهاى عظیمى است که در این کاخها به کار رفته بود، و در هر دو صورت اشارهاى است به قدرت و قوت قوم عاد «1».
ولى تفسیر دوم (یعنى ستونهاى عظیم کاخهاى آنها) مناسبتر است.
و لذا در آیه بعد مىافزاید: همان شهر و دیارى که مانند آن در بلاد آفریده نشده بود (الَّتِی لَمْ یُخْلَقْ مِثْلُها فِی الْبِلادِ).
این تعبیر نشان مىدهد که منظور از ارم همان شهر است، نه قبیله و طایفه.
و شاید به همین دلیل است که بعضى از مفسران بزرگ همین تفسیر را پذیرفتهاند و ما نیز آن را ترجیح دادیم .
بعضى از مفسران داستان مفصلى از کشف شدن شهر زیبا و پرشکوه ارم در بیابانهاى جزیرة العرب، و صحارى عدن، نقل کردهاند که از ساختمان با عظمت و زینت آلات فوق العاده عجیب و بىنظیر آن سخن مىگوید ولى داستان مزبور به افسانه یا خواب شبیهتر است تا به یک واقعیت! اما به هر حال جاى تردید نیست که قوم عاد و شهرهاى آنان از نیرومندترین قبائل، و پیشرفتهترین بلاد بود، و همانگونه که قرآن اشاره مىکند همانند آن در بلاد پیدا نمىشد.
داستانهاى زیادى نیز از بهشت شداد که فرزند عاد بوده در افواه، و تواریخ وجود دارد، تا آنجا که بهشت شداد و باغهاى ارم به صورت ضرب المثل درآمده، ولى این داستانها به اساطیر شبیهتر است، اساطیرى که ریشهاى از واقعیت دارد، اما پیرامون آن شاخ و برگهاى زیادى درست کردهاند.
سپس به سراغ دومین گروه طغیانگر از اقوام پیشین مىرود و مىفرماید: آیا ندیدى پروردگارت با قوم ثمود چه کرد، همان قومى که صخرههاى عظیم را در وادى مىبریدند و از آن خانهها و کاخها مىساختند (وَ ثَمُودَ الَّذِینَ جابُوا الصَّخْرَ بِالْوادِ).
قوم ثمود از قدیمىترین اقوامند و پیامبرشان صالح ع بود، و در سرزمینى بنام وادى القرى میان مدینه و شام زندگى داشتند، تمدنى پیشرفته و زندگانى مرفه، و صاحب ساختمانهاى عظیم و پیشرفته بودند.
بعضى گفتهاند: ثمود نام پدر قبیله بود که به آن نام نامیده شدهاند ».
جابوا در اصل از جوبة (بر وزن توبه) به معنى زمین پست گرفته شده، سپس به معنى قطع و بریدن هر قطعه زمینى آمده است، و پاسخ کلام را از این رو جواب نامیدهاند که گویى هوا را قطع مىکند و از دهان گوینده به گوش شنونده مىرسد (یا به این جهت که سؤال را قطع کرده و به آن پایان مىدهد).
به هر حال منظور در اینجا بریدن قطعات کوهها، و ایجاد خانههاى مطمئن است، همانگونه که در آیه 82 سوره حجر در باره همین قوم ثمود مىخوانیم: وَ کانُوا یَنْحِتُونَ مِنَ الْجِبالِ بُیُوتاً آمِنِینَ: آنها در دل کوهها خانههاى امن مىتراشیدند نظیر همین معنى در آیه 149 سوره شعراء نیز آمده، و در آنجا تعبیر به بیوتا فارهین شده که دلیل بر آن است آنها در این خانهها به عیش و نوش و هوسرانى مىپرداختند.
بعضى گفتهاند قوم ثمود نخستین قومى بودند که بریدن سنگها را از کوه و ایجاد خانههاى محکم در دل کوهها اقدام کردند.
واد که در اصل وادى بوده، و به معنى بستر رودخانه، یا محل عبور سیلابها، و گاه به معنى دره نیز آمده چرا که سیلابها از درههایى که در کنار کوهها است مىگذرد.
و در اینجا مناسب معنى دوم یعنى درهها و کوهپایهها است زیرا با توجه به آیات دیگر قرآن که در باره این قوم سخن مىگوید و در بالا اشاره شد قوم ثمود خانههاى خود را در دامنه کوهها مىساختند، به این ترتیب که سنگها را مىبریدند و در درون آنها خانههاى امنى ایجاد مىکردند .
در حدیثى آمده است که پیغمبر اکرم ص در غزوه تبوک در مسیر خود به شمال عربستان به وادى ثمود رسید، در حالى که سوار بر اسب بود، فرمود سرعت کنید که شما در سرزمین ملعون و نفرین شدهاى هستید .
بدون شک قوم ثمود نیز در عصر خود تمدنى پیشرفته و شهرهایى آباد داشتند، ولى باز در اینجا به اعداد و ارقامى برخورد مىکنیم که مبالغهآمیز یا افسانه به نظر مىرسد، مثل اینکه جمعى از مفسران نوشتهاند که آنها یکهزار و هفتصد شهر ساخته بودند که همه آنها از سنگ بود!
تفسیر نمونه، ج26، ص: 456
6- ساخت و ساز جنیان برای حضرت سلیمان( سوره سبا )
یَعْمَلُونَ لَهُ ما یَشاءُ مِنْ مَحارِیبَ وَ تَماثِیلَ وَ جِفانٍ کَالْجَوابِ وَ قُدُورٍ راسِیاتٍ اعْمَلُوا آلَ داوُدَ شُکْراً وَ قَلِیلٌ مِنْ عِبادِیَ الشَّکُورُ (13
13- آنها هر چه سلیمان مىخواست برایش درست مىکردند، معبدها، تمثالها، ظروف بزرگ غذا همانند حوض ها! و دیگ هاى ثابت (که از بزرگى قابل حمل و نقل نبود، و به آنها گفتیم:) اى آل داود شکر (این همه نعمت را) به جا آورید، اما عده کمى از بندگان من شکرگزارند!
محاریب جمع محراب در لغت به معنى عبادتگاه یا قصرها و ساختمانهاى بزرگى است که به منظور معبد ساخته مىشود.
گاهى نیز به قسمت صدر مجلس، یا صدر مسجد و معبد، نیز اطلاق مىشود آنچه امروز به آن محراب مىگویند که همان محل امام جماعت است در حقیقت تعبیر و معنى تازهاى است که از ریشه اصلى گرفته شده است.
به هر حال از آنجا که این واژه از ماده حرب به معنى جنگ است علت نامگذارى معابد را به محراب این دانستهاند که محل محاربه و جنگ با شیطان و هواى نفس است .
و یا از حرب به معنى لباس است که در میدان جنگ از تن دشمن گرفته مىشود، چرا که انسان در معبد باید پوشش افکار دنیوى و پراکندگى خاطر را از خود بر گیرد «2».
به هر حال این کارکنان فعال و چابک سلیمان معابد بزرگ و باشکوهى که درخور حکومت الهى و مذهبى او بود براى او ترتیب مىدادند، تا مردم بتوانند به راحتى به وظائف عبادى خود قیام کنند.
تماثیل جمع تمثال هم به معنى نقش و عکس آمده، و هم مجسمه، در اینکه این مجسمهها یا نقشها صورتهاى چه موجوداتى بودند، و به چه منظور سلیمان دستور تهیه آنها را مىداد تفسیرهاى مختلفى شده است:
ممکن است اینها جنبه تزیینى داشته، همانگونه که در بناهاى مهم قدیم بلکه جدید ما نیز دیده مىشود.
و یا براى افزودن ابهت به تشکیلات او بوده است، چرا که نقش پارهاى از حیوانات چون شیر در افکار بسیارى از مردم ابهت آفرین است.
آیا مجسمهسازى موجودات ذى روح در شریعت سلیمان ع مجاز بوده، هر چند در اسلام ممنوع است؟ یا این که مجسمههایى که براى سلیمان مىساختند از جنس غیر ذى روح بوده مانند تمثالهاى درختان و کوهها و خورشید و ماه و ستارگان؟
و یا فقط براى او نقش و نگار بر دیوارها مىزدند که در ظریف کاریهاى آثار باستانى بسیار دیده مىشود و مىدانیم نقش و نگار هر چه باشد، بر خلاف مجسمه حرام نیست.
همه اینها محتمل است چرا که ممکن است تحریم مجسمهسازى در اسلام به منظور مبارزه شدید با مساله بت پرستى و ریشه کن کردن آن بوده و این ضرورت در زمان سلیمان تا این اندازه وجود نداشته و این حکم در شریعت او نبوده است.
ولى در روایتى که از امام صادق ع در تفسیر این آیه نقل شده چنین مىخوانیم:
و اللَّه ما هى تماثیل الرجال و النساء و لکنها الشجر و شبهه:
بخدا سوگند تمثالهاى مورد در خواست سلیمان مجسمه مردان و زنان نبوده بلکه تمثال درخت و مانند آن بوده است .
مطابق این روایت مجسمهسازى ذیروح در شریعت وى نیز حرام بوده.
جفان جمع جفنه (بر وزن وزنه) به معنى ظرفهاى غذاخورى است.
و جواب جمع جابیه به معنى حوض آب است، و از این تعبیر استفاده مىشود که ظرفهاى بسیار عظیم غذاخورى که هر کدام همچون حوضى بود براى سلیمان تهیه مىدیدند تا گروه کثیرى بتوانند اطراف آن بنشینند و از آن غذا بخورند، و اگر فراموش نکرده باشیم در زمانهاى کمى قدیم نیز بر سر سفرهها از مجموعههاى بزرگ براى خوردن غذا به صورت دستجمعى استفاده مىشد، و در حقیقت سفره آنها همان ظرف بزرگ بود، و مثل امروز ظرفهاى مستقل و جداى از یکدیگر معمول نبود.
قدور جمع قدر (بر وزن قشر) به معنى ظرفى است که غذا در آن طبخ مىشود و راسیات جمع راسیه به معنى پا بر جا و ثابت است و در اینجا منظور دیگ هایى است که از عظمت آن را از جا تکان نمىدادند.
تفسیر نمونه، ج18، ص: 34